به نام خداوند بخشنده و مهربان، تصمیم گرفتم در صفحه درباره ما در مورد خودم و کل زندگیم صحبت کنم. من میلاد رنجبر هستم، من از وقتی ۵ ساله بودم اولین تجربه ام رو در دنیای تکنولوژی کسب کردم پدرم یک کنسول بازی میکرو خرید و من شب و روز به این کنسول بازی چسبیده بودم و نه غذا و نه آب برام مهم بود فقط دوست داشتم مراحل بازی ها یکی از پس دیگری رو رد کنم به مراحل آخر برسم و موفق بشم. سال بعدش وقتی ۶ ساله شدم یک کنسول سگا خریدم و مثل سابق با اشتیاق فراوان بازی می کردم و همینطور بعد از سگا با پلی استیشن ۱ و ۲ بازی کردن رو ادامه دادم تا اینکه ۹ سالم بود که بابا یک کامپیوتر برای خواهر بزرگم خرید برای اینکه خواهرم بتونه تکالیف مدرسه اش رو انجام بده. اما اون لحظه ای که اولین بار بود که چشم به کامپیوتر خورد یک حس در درونم گفت میلاد تو آفریده شدی برای اینکه این مسیر رو ادامه و منم بعد از اون شب و روز پای کامپیوتر می نشستم و با ویندوز ۹۵ (اولین ویندوزی که من روی کامپیوترم داشتم ویندوز ۹۸ بود ?) ور می رفتم تا اینکه بعد از این همه کنجکاوی و نصب برنامه و کار با این برنامه و اون برنامه و بازی یک هارد ۴۰ گیگ روی کامپیوترمون بودم زدم سوختمش ? بعدش کلی خانواده من رو سرزنش کردن ولی این عشق و علاقه نمی گذاشت من از کامپیوتر دست بکشم (وقتی عشق ? باشه دیگه هیچ چیزی مهم تر نیست پس برید دنبال علاقتون).
گذشت و گذشت تا این ۱۵ سالم شد رفتم دوم دبیرستان رشته کامپیوتر شاخه فنی و حرفه ای، اونجا بود من تازه با دنیای واقعی کامپیوتر و کدنویسی آشنا شدم. یادش بخیر یک معلمی داشتم بنام آقای سلطانی ایشون معلم برنامه نویسیمون بود که زمان ما سال ۹۱ تا ۹۳ ویژوال بیسیک ۶ در هنرستان ها تدریس می کردند. ایشون و سینتکس خیلی عالی ویژوال بیسیک باعث شد من علاقه شدیدی به کدنویسی پیدا کنم و باعث شد من این مسیر رو ادامه بدم.از همین از ایشون قدر دانی می کنم و امیدوارم هر کجا این سرزمین هست شاد و سلامت باشه ?.
اما یکی از بزرگترین و بهترین افرادی که باعث شد من همیشه انگیزه و ادامه بدم و واقعا شعله عشق به کامپیوتر و پیشرفت در این زمینه رو در درون من فوران کرد آقای حامد باقری معلم عزیزم بود واقعا من خیلی به ایشون مدیون هستم فقط می تونم براش آرزوی شادی، سلامتی و ثروت کنم در دنیا و آخرت خدا حفظش کنه واقعا همه ی ما در این دنیا نیاز به یک استاد بزرگ در زندگیمون داریم و ایشون یکی از دستان خداوند روی زمین بودند برای من. خدایا شکرت برای همچین افرادی در زندگیم ?.
خلاصه من مدرسه رو تموم کردم کنکور دادم برای یک دانشگاه دولتی و قبول شدم و رفتم دانشگاه وقتی وارد دانشگاه شدم دیدم زمان خیلی آزاده اونجا بود که شروع کردم به خرید دوره های آموزشی مثل برنامه نویسی و کم کم نشستم به یادگیری زبان های برنامه نویسی مختلف و کم کم دیدیم برنامه نویسی رو یاد گرفتم و دیگه می تونم برنامه کاربردی بسازم. ولی اون حس هکری در وجودم بود تا اینکه یک روز پیش خودم گفتم دیگه برنامه نویسی و ساخت برنامه های کاربردی کافیه من حس می کنم می تونم وارد شاخه هک و امنیت بشم و شروع کردم به سرچ در اینترنت با یک سایتی بنام انجمن آشیانه آشنا شدم و در اون سایت ثبت نام کردم و می نشستم مطالب و ویدیو های مربوط به هک و امنیت رو نگاه می کردم و کار می کردم ولی یک مشکلی وجود داشت اون متدهایی که می گفتند انگار دیگه کاربردی نداشتند و نمی شد از اون متدها تست نفوذ در دنیای واقعی استفاده کرد یک کم ناامید شدم و چند روزی دل رو زدم به دریا و گفتم ول کن بابا هک چیه ولی وقتی میگم عشق و علاقه همچیز بگو آره. باز دوباره شروع کردم به سرچ توی سایت های دیگه یک دوره ای بود بنام متااسپلویت خریدمش (اون زمان بابا یک مقدار خیلی کمی بهم پول تو جیبی می داد برای اینکه بتونم تا دانشگاه برم و یک ساندویچی برای خودم بخرم ولی من اینقدر علاقه داشتم این پول ها رو جمع می کردم و می رفتم دوره های آموزشی می خریدم تا یک چیزی یاد بگیرم، حتی پول هایی که بابام برای خرید لباس هم بهم میداد من پس اندازش می کردم برای خرید یک دوره آموزشی هک و امنیت)، اما کم کم دیدم این دوره ها هم دیگه نمی تونه من رو در شاخه هک و امنیت به سطح پیشرفته برسونه و شروع کردم خوندن مطالب و کتاب های انگلیسی زبان و محتوای فارسی در زمینه هک و امنیت واقعا کمه و قدیمی هستند و دیگه کاربردی هم نیستند و یک عیبی که داشتند واقعا برای ما که تازه کار بودم درک مطالب هک و امنیت سخت بود. مدرس ها خیلی بد تدریس می کردند و من درک نمی کردم و خودم تصمیم گرفتم هر چیزی رو که یاد میگیرم و تجربه می کنم رو به زبان خیلی ساده در یک سایتی که متعلق به خودم هست بزارم. اما من خوشبختانه با یکسری افراد عالی در این زمینه آشنا شدم که باعث پیشرفت بزرگ من شدند و از تک تکشون تشکر و قدر دانی می کنم.